فارسی ششم -

درس 5 فارسی ششم

... ...

فارسی ششم. درس 5 فارسی ششم

انشا درمورد«یک روز بارانی را توصیف کنید» به هرکی جواب بده معرکه میدم حتی اگه یه خط بگید

جواب ها

جواب معرکه

fire ..

فارسی ششم

صدای نم نم باران خواب را از چشمانم ربوده بود. هر کاری کردم نتوانستم چشمان منتظرم را با شهر خواب آلود همراه سازم. از جايم بلند شدم. آرام آرام بـه سمت حياط حرکت کردم. صدای چک چک باران نزديک و نزديکتر می شد. فضا مملو از بوی باران شده بود. وقتی بـه حياط رسيدم با موزیک باران همراه شدم. چشمها را بايد شست جور ديگر بايد ديد چترها را بايد بست زير باران بايد رفت فکر را، خاطره را زير باران بايد برد با همه ی مردم شهر زير باران بايد رفت دوست را زير باران بايد ديد عشق را زير باران بايد جست هرکجا هستم باشم آسمان مال مـن اسـت پنجره، فکر، هوا عشق، زمين مال منست وقتی هم نفس باران شدم خودم را بدستش سپردم. حال برخورد قطرات باران رابه صورتم حس ميکردم. هر قطره از باران جان تازه اي بـه کالبدم می دميد و دلم رابا هر ترنمش تسكين می داد. سر مست باران گشته بودم احساس عجيبی داشتم يك نوع احساس سبکی… دستانم رابه سوی خدا بلند كردم و چشمانم بـه آسمان دوخته شد. ناگهان درهای آسمان باز گشت. صيحه اي از دل آسمان بلند شد و بر قلبم نشست. برخيز و روحت رابا باران نگاهت جان تازه اي بخش نوری از آسمان بر قلبم فرود آمد و قطرات اشك بر بستر خشك تنهايی ام جاری گشت. حرفهايم رابا او زدم و تمام دردهایم رابا او گفتم …

جواب معرکه

روزی یک آسمان ابری شروع کرد به باریدن قطره قطره آب باران ریخت روی زمین از خواب پریدم دیدم باران نم نم می بارد خوشحال شدم وچتر را برداشتم و رفتم بیرون آخ چقدر خوش گذشت سرم را بالا بردم و به آسمان نگاهی کردم و از خدا بابت بارانی که بارید تشکر کردم وبابت نعمت هایش شکر گذارم

blood 00

فارسی ششم

یک روز بارانی بود صدای قطره باران دلنشین بود من به پنجره خیره شدم و باران را نگاه کردم واز خدا بابت این باران سپاس گزاری کردم واز خود پرسیدم می‌دانستی باران هم یکی از نشانه های آفرینش است

باران چه زیباست در روزهای بارانی ماآرمش داریم زود باش معرک بده

سوالات مشابه